حسین فاطمی به سال ۱۲۹۶خورشیدی در شهر نایین متولد شد؛ در سحرگاه ۱۹ آبانماه سال ۱۳۳۳ خورشیدی در مقابل جوخهی تیرباران ایستاد. در میان این دو تاریخ بر او حادثهها گذشت.
حسین فاطمی دوران دبستان و دبیرستان را در نایین و اصفهان گذراند. در همان اصفهان بود که روزنامهنگاری را آغاز کرد؛ با انتشار مطالبی در روزنامهی باختر که برادر بزرگاش، نصرالله سیفپور فاطمی، صاحب امتیاز و مدیر آن بود. پس از پایان دوران دبیرستان، در سال ۱۳۱۶، ساکن تهران شد. در تهران نیز به روزنامهنگاری ادامه داد؛ به عنوان سردبیر و مدیر داخلیی روزنامهی ستاره که به مدیریت احمد ملکی منتشر میشد. در سال ۱۳۱۹ به اصفهان بازگشت و مدیریتِ روزنامهی باختر را به عهده گرفت. پس از سقوط رضاشاه روزنامهی باختر به حیات خود ادامه داد؛ با انتشار مقالههای تند علیه دولتهای وقت.
حسین فاطمی در سال ۱۳۲۴ برای ادامهی تحصیل به فرانسه رفت؛ در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت؛ پس از کسب دکترای حقوق سیاسی. به تاریخ ۸ مردادماه سال ۱۳۲۸ به عنوان سردبیر، نخستین شمارهی روزنامهی باختر امروز را منتشر کرد. سیاست اما اندک اندک همهی زندهگیاش را اشغال کرد.
حسین فاطمی به تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ در کنار محمد مصدق، به همراه هفده تن دیگر از یاراناش، در اعتراض به دخالت عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، در انتخابات مجلس شانزدهم در دربار تحصن کرد؛ به همراهِ عباس خلیلی، کریم سنجابی، احمد زیرکزاده، احمد ملکی، محمد حسن کاویانی، علی شایگان، محمد نریمان، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، ابوالحسن عمیدی نوری، ابولحسن حائریزاده، حسین مکی، شمسالدین امیرعلایی، ارسلان خلعتبری، محمدرضا جلالی نایینی، مشار اعظم، محمد جواد غروی. از این تحصن به عنوان نشستِ بنیانگذاریی جبههی ملی یاد میشود.
حسین فاطمی در اردیبهشتماه سال ۱۳۳۰ به عنوان معاون پارلمانی و سخنگوی دولتِ محمد مصدق منصوب شد؛ در مهرماه سال ۱۳۳۱ به عنوان وزیر امور خارجه. او در این سالها، نه تنها پرشورترین یارِ محمد مصدق در جنبش ملیشدن نفت ایران بود؛ که ملی شدن نفت در سراسر ایران به پیشنهاد او صورت گرفته بود. محمد مصدق خود در این مورد این گونه روایت میکند: «ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی پس از چند ماه مذاکره و مباحثه نتوانست راجع باستیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس و ایران تصمیمی اتخاذ کند دکتر فاطمی با من که رئیس کمیسیون بودم مذاکره نمود و گفت با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است بسیار مشکل […]
[…] اول باید در فکر آتیه بود که از مال ملت بیش از این سوءاستفاده نکنند و عوائد نفت هرچه هست نصیب ملت ایران بشود.» (۱)
حسین فاطمی در مورد فرار محمد رضا شاه پهلوی پس از کودتای شکست خوردهی ۲۵ مردادماه سال ۱۳۳۲، در سخنرانیای در میدان بهارستان این گونه گفته بود: «مرغ از قفس پرید. این ننگ از رخ ملت ایران پاک شد.» (۲)
شاید همین تضاد عمیق با سلطنت سبب تیرباران حسین فاطمی شد: «بنا بر ادعای روزولت شاه به او تأکید کرد که وقتی فاطمی بازداشت شود و حتماً بازداشت خواهد شد او را اعدام خواهند کرد.» (۳)
حسین فاطمی در آخرین روزهای زندهگیاش خطاب به تیمور بختیار و اسکندر آزموده که به زندان آمده بودند تا به او خبر دهند که محمد رضا شاه پهلوی با تقاضای فرجام او موافقت نکرده است، این گونه پاسخ داد: مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم؛ آن هم چنین مرگ پُرافتخاری. من میمیرم تا نسل جوان ایران از این مرگ درس گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند. (۴)
۱- مصدق، محمد. (۱۳۶۵)، خاطرات و تألمات مصدق، تهران، صص ۲۳۰ – ۲۲۹
۲- بهنود، مسعود. (۱۳۶۸)، از سید ضیاء تا بختیار: دولتهای ایران از اسفند ۱۲۹۹ تا بهمن ۱۳۵۷، تهران، ص ۳۷۹
۳- میلانی، عباس. (۱۳۹۲)، نگاهی به شاه، تورنتو، ص ۲۴۱
۴ – https://web.mit.edu/alam/Public/weblog/fatemi/fatemi1.pdf
2 سپتامبر ۲۰۱۳