هبتالله معینی چاغروند (همایون) فرزند عفت. ۱۳۶۷-۱۳۲۹
پرندهای تازهبال را میمانست. از شهریور برآمد و همهی سی و هشت سالهگیاش را در شهریور به خاک خیس خاوران شیار کردند. شعری بیقافیه در اتراقکدهای دست نایافته، چونان فلکالافلاک. عفیف همچون نامِ پاکِ مادر. چاغروندها طایفهای کردتبار بودند که به لرستان رانده و تبعید شده بودند. شهریور ۱۳۲۹ بیست و شش سال پس از اعدام پدر بزرگش در محلهی «گردابسنگی» خرمآباد متولد شد. پدر بزرگش میرزا رحیمخان معینالسلطنه سیاستمداری کهنهکار بود. وی از تیغ چندین شاهزاده قجری جان بدر برده بود تا آنکه فرجامش با طنابِ سرلشگر خزایی و دسیسه امیراحمدی رقم خورد. دوران دبستان و دبیرستان را در خرم آباد گذراند. پهلویستیزی لرها، محیط خانوادهگی و سوابق مخالفت با ناعدالتی وی را از همان دوران دبیرستان به سمتِ مسائل سیاسی و مبارزاتی سوق داد. اول بار به سال ۱۳۴۶ در خرمآباد بازداشت و چند ماهی را به حبس گذراند. در سال ۱۳۴۸ با ورود به دانشگاه از همان ابتدا با جنبش دانشجویی درهم میآمیزد. پیوندهای قومی و خویشاوندی، “هبت” را در حلقهی یاران دکتر هوشنگ اعظمی قرار میدهد. علاقهمندی ویژه دکتر اعظمی به “هبت” که وی را از سالهای پایانی دبیرستان مورد توجه داشت موقعیتی دیگر به وی میبخشد. دکتر اعظمی که پس از دستگیری گروه جزنی از تعرضِ اطلاعاتِ ساواک مصون مانده بود، به فعالیتهای خود دامنه و گسترش بیشتری میبخشد. در فروردین ماه ۴۹ مسئلهی عبور از مرز ایران و عراق، تماس با سازمانهای چریکی فلسطینی و تهیه سلاح، به موضوع کانونی دکتر اعظمی واقع میشود. دکتر این وظیفه به هبت معینی و محمد اعظمی وا مینهد. آنها برای اجرای ماًموریت، عازم خرمشهر میشوند. “رابط” اما کسی جز عباسعلی شهریاری (مرد هزارچهره) و عامل سرسپرده ساواک نبود. آنها از این تور گسترده میگریزند. هبت فعالیت و ارتباطات سیاسی خود را در تهران تداوم و گسترش میدهد. ادمهی این فعالیتها منجر به ارتباط و فعالیت با گروهی از فعالین مارکسیست در تهران، خوزستان و لرستان میشود. این جمع در دانشگاه تهران، جندیشاپور اهواز، خرم آباد و بروجرد، فعال بود. در سال ۱۳۵۰ هبت به واسطهی “عباس هوشمند” به سازمان چریکهای فدائی خلق وصل میشود. در سال ۱۳۵۱ دستگیر و به ۷ سال حبس محکوم میشود. در دادگاه تجدیدنظر حکم وی به ۲ سال تقلیل مییابد. پیش از آنکه دورهی محکومیت ۲ ساله هبت به پایان برسد، در تابستان سال ۵۳ گروه دکتر اعظمی در لرستان به منظور سازماندهی مبارزهی مسلحانه، آغاز به حرکت میکند. به رغم اینکه محکومیت هبت در بهمن ماه ۵۳ به پایان رسید اما رژیم شاه، با آگاهی از رابطهی هبت با گروهِ دکتر اعظمی وی را تا ۱۵ اسفند ۱۳۵۶ در زندان قصر و اوین نگاه داشت. با گسترشِ موجِ انقلاب در آبانماه ۵۷ هبت از جانب سازمان چریکهای فدای خلق ایران و به منظور سازماندهی شاخه لرستان به زادگاهش خرمآباد اعزام و در اردیبهشت ۵۸ با سمت عضو هیئت سیاسی سازمان به خوزستان منتقل میشود. به عنوان ناظر تشکیلات کارگری شاخهی خوزستان و تشکیلات پیشگام دانشجویی، مسئولیت شورای سردبیری ۳ نفره “کار جنوب” ارگان شاخه خوزستان را عهدهدار میشود. سازماندهی و هدایت فعالیتها و مبارزات کارگران و کارکنان مجتمع صنایع فولاد، نفت، نورد و کارگران بنادر، تهیه و تدوین اعلامیهها و جزوات مربوط به مسائل مبارزاتی کارگران جنوب نیز، از جمله دیگر وظایف هبت در دوران حضورش در خوزستان بود. در اوائل سال ۵۹ به عضویت کمیته مرکزی در آمد و به تهران منتقل و در هیئت تحریریهی نشریهی “کار” به فعالیت پرداخت. در جریان اختلافات و مبارزات ایدئولوژیک درون سازمانی که سرانجام در پائیز ۱۳۶۰ به انتشار بیانیه ۱۶ آذر منجر شد، او جزو رهبران و پایهگذاران اصلی حرکت ۱۶ آذر بود. تقابل نظری با دیدگاه انحلالطلبانهای که خواهان انحلال سازمان فدایی به حزب توده ایران بود. از مقطع ۱۶ آذر به بعد تلاش بیوقفهای را برای پیشبرد و هدایت وظایف متعدد صورت داد. از جملهی این وظایف: عضویت در هیئت سیاسی کمیته مرکزی سازمان و هیئت دبیران، مسئول شورای ۳ نفره سردبیری نشریهی کار، عضو کمیسیون ۳ نفره تهیه و طرح برنامهی کمیته مرکزی سازمان، مسئول کمیسیون ویژه امنیت و هدایت وظایف ایدئولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی سازمان. در تاریخ ۱۷ آبانماه سال ۱۳۶۲ هبتالله معینی (همایون)، دُرشتترین مهرهی سازمانِ ۱۶ آذر به طورِ اتفاقی موردِ شناساییی یکی از زندانیانِ سابقِ لُر به نامِ ناصر یاراحمدی قرار گرفت که با دادستانی همکاری میکرد و همایون را به چهره میشناخت. یاراحمدی در ماشینهای شکارِ انسانِ دادستانی مینشست و افرادِ سابقهدار را شناسایی میکرد. دستگیریی همایون از سرِ اتفاق صورت گرفت. در همان زمان بخشی از تشکیلاتِ ۱۶ آذر در تورِ وزارتِ اطلاعات قرار داشت. دادستانی اما نتوانست وسوسهی شکارِ ناب مهار کند. همایون را به اوین منتقل کردند و موردِ شکنجه قرار دادند. از آنجا که همایون نفرِ اولِ تشکیلاتِ فداییانِ (۱۶ آذر) محسوب میشد، دادستانی، با فرضِ گسترهی بزرگِ اطلاعاتیی همایون، فشارِ خارج از اندازهای به وی وارد میآورد. مقاومت قهرمانانهی هبت، تمامیی سرنخهای اطلاعاتی را کور میکند. هبت که از چهرههای درخشان مقاومت و مبارزه در زندانهای خوفناک رژیم قدرقدرت شاهنشاهی بود، اینبار عهدهدار دفاع و حفاظت از حریم مقدس آرمانها و اهداف شریف و عادلانه مردم، جنبش انقلابی و سازمان خود قرار گرفت. سرانجام در فصل غارتِ انسان، سرخگلِ فدایی را شهریورکُش کردند و با تبر از شاخه جدا. هبت، در جریان کشتار تابستان ۶۷ در ردهی مرگخودآگاهانی بود که با دفاع ایدئولوژیک سهمیهی گورستان خاوران شد